دلتنگی
دلتنگم٬ شاید این را بارها گفته باشم
اما امروز دلتنگم بیش از گفتنش.دلم می خواهد
بر حجم خالی دیوار٬ های های گریه کنم و به آنسوی پنجره
هرگز نگاهم را نچرخانم…
زیرا رفتنت دلم را می سوزاند
سایه ات هر دم از من دورتر می شود
و می گوید که آن پنجره دیگر هرگز تو را به من نخواهد رساند
به وسعت یک شب سکوت
که وحشت را در دل گمشده ام می جنباند
نه وحشت از تاریکی و تنهایی٬
که تو را در نبودنت هم در آغوش دارم
هراس از جای پای قدمهایت
که در دل این تاریکی مرا گم خواهد کرد
دلتنگم٬
این را به تو گفته ام
سلام . وب جالبی داری . خوشحال میشم به منم سر بزنی . اگه مایل بودی تبادل لینک داشته باشیم .[گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
بعضي وقتا آدما آرزوهاشون چقدرررر کوچيک ميشه آرزويي مثل يه بار ديگه شنيدن صداش…
[دست][دست][دست]وای نوشته ها وعکسهایت زیبا [گل]